من نوشت
به عادت هرسال نامه ای که شب قدر سال قبل برایت نوشتم را باز کردم ودیدم که :
چه خواسته هایی داشتم که بنابر مصلحت تو به انجام نرسید و چه حاجتهایی که نخواسته برایم ثبت شد.
چه آدمهایی که آهسته به تقدیرم وارد شدند وچه آدمهایی که آرام از تقدیرم بیرون رفتند.
چه روزهایی که شادشاد گذشت وچه روزهایی که پر از غصه به درازا کشید.
چه کسی گفت : مرگ یکبار است که من در یکسال بارها مردم از فکر دوری تو !
چه کسی گفت: تولد یکبار است که من دراین سال بارها متولد شدم با حس رحمت تو !
روانشناسی
سرنوشت
در طول نبردی مهم و سرنوشت ساز ژنرالی ژاپنی تصمیم گرفت با وجود سربازان بسیار زیادی که داشت حمله کند. مطمئن بود که پیروز می شوند اما سربازانش تردید داشتند و دودل بودند.
در مسیر میدان نبرد در معبدی مقدس توقف کردند. بعد از فریضه دعا که همراه سربازان انجام شد ژنرال سکه ای در آورد و گفت:” سکه را به هوا پرتاب خواهم کرد اگر رو آمد، می بریم اما اگر شیر بیاید شکست خواهیم خورد”.
“سرنوشت خود مشخص خواهد کرد”.
تاریخی
داستانی
که در زیر نقل میشود، مربوط به دانشجویان ایرانی است که دوران سلطنت
«احمدشاه قاجار» برای تحصیل به آلمان رفته بودند و آقای «دکتر جلال گنجی»
فرزند مرحوم «سالار معتمد گنجی نیشابوری» برای نگارنده نقل کرد :
ما هشت دانشجوی ایرانی بودیم که در آلمان در عهد «احمد شاه» تحصیل
میکردیم. روزی رئیس دانشگاه به ما اعلام نمود که همه دانشجویان خارجی باید
از مقابل امپراطور آلمان رژه بروند و سرود ملی کشور خودشان را بخوانند. ما
بهانه آوریم که عدهمان کم است.
اجتماعی
شکل و شمایل دنیا را، چه چیزهایی مشخص میکند؟ دنیا را چه چیزهایی عوض
میکند، تحتتاثیر قرار میدهد و مسیرش را تغییر میدهد؟ بعضیها میگویند
قدرت اراده انسانها است که تاریخ را میسازد و اجتماع و روابط بین
انسانها را. بعضی میگویند نیاز است. بعضیها میگویند عقل و تعقل و
دوراندیشی است. بعضیها میگویند حس تملک و مالک شدن است. ظاهرا قویترین
استدلال، مربوط به همان قدرت اراده است. به قول شوپنهاور، فیلسوف بدبین
آلمانی، گاهی وقتها شما ممکن است کسی را با روشهای منطقی قانع کنید، اما
طرف زیر بار حرف شما نرود. در این صورت شما نه با مغز و اندیشه طرف
مقابلتان، که با قدرت اراده او سر و کار دارید؛ ارادهای که نمیخواهد این
حرف را قبول کند، هر چقدر هم که شما خودتان را بکشید.
در یکی از روزهای خوب خدا شنیدم که اگر کسی برای میلاد تو شعری بگوید تا سال آینده دیدار مه رویت قسمتش می شود!
ببخش که شعرم رها از هر بند وقافیه ای است ولی ترجیع بند تک تک شریانهای قلبم است!
بگذار در گذری که به مقدم ورودت با عطر عود وعنبر آمیخته وگلهایی که زیر پایت نثار شده لحظه ای به تماشا بنشینم !
بگذار در صف مشتاقانی که ورودت را با شور وشیرینی جشن گرفته اند ،لختی درنگ کنم!
بگذار در نامه های زرینی که با نام تو زینت شده وتا عرش بالا رفته آخرین نام باشم!
بگذار که پرپروازم برسد تا بلندای بقیع !
بگذارکه سهم من از شادی نه به اندازه باورهایم بلکه به وسعت احسان تو باشد!
.
می گویند هر وقت آب می نوشی بگو یا حسین(ع)،
این روزها که آب می بینی و نمی نوشی آرام بگوی یا اباالفضل(ع)
وارد مهمانسرای توشدم .با احترام مرا به سمت سفره ات را هنمایی کردند.
هنوز لقمه اول را نخورده بودم که شعری به زبان عربی توجهم را جلب کرد:
خوش آمدید ای مهمانهای من
اما برمن ببخشایید
زیرا که دستانی ندارم
تا از شما پذیرایی کنم
قطره های اشک چه نا چیز بودند در برابر عظمت وفای عباس !
سلام بر خدیجه کبری علیهاالسلام یاور و مونس دردها و تنهایی های پیامبر صلی الله علیه و آله . سلام بر او که از برترین
زنان برگزیده خدا بود. سلام بر عبودیتش، بر اخلاص و صداقتش، بر پاکی و قداستش، بر ایثار و
فداکاری اش و بر صبر و پایداریش. سلام بر آن لحظه ای که تصدیق رسالت نبوی کرد و سلام بر
سراسر زندگی پرشورش که اطاعت از خدا و رسول خدا درآن موج می زد.سلام بر خدیجه علیهاالسلام
روزی از روزها گروهی از قورباغه های کوچیک تصمیم گرفتند که با
هم مسابقه ی دو بدند .
هدف مسابقه رسیدن به نوک یک برج خیلی بلند بود .
جمعیت زیادی برای دیدن مسابقه و تشویق قورباغه ها جمع شده بودند ...
و مسابقه شروع شد ....
راستش, کسی توی جمعیت باور نداشت که قورباغه های به این کوچیکی بتوانند به نوک برج برسند .
شما می تونستید جمله هایی مثل اینها را بشنوید :
" اوه,عجب کار مشکلی !!"
"اونها هیچ وقت به نوک برج نمی رسند ."